- دسته : عکس های حیوانات عجیب,,
- تاریخ ارسال : یک شنبه 25 ارديبهشت 1390
- بازدید : 262
عکس های موجودات عجیب از اعماق دریا
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : یک شنبه 25 ارديبهشت 1390
- بازدید : 215
تصاویر بزرگترین غار دنیا
برای مشاهده بقیه تصاویر به ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : شنبه 24 ارديبهشت 1390
- بازدید : 309
عکس های واقعی و دیدنی از انسانهای شاخدار
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : شنبه 24 ارديبهشت 1390
- بازدید : 236
یک مار پیتون بزرگ بعد از خوردن تمساح در ایالت فلوریدای آمریکا ترکید.
به گزارش خبرآنلاین، این حادثه در مرداب یکی از مناطق حمایت شده ایالت فلوریدای آمریکا رخ داد.
مسئول منطقه حمایت شده در این باره گفت: در این حادثه یک مار 4 متری به تمساح حمله کرد و آن را خورد. اندازه این تمساح کمتر از 2 متر بود، اما قدرت عضلاتش باعث شد بدن پیتون پاره شده و بترکد.
پروفسور فرانک ازوتی از دانشگاه فلوریدا در این باره گفت: دیدن چنین درگیری های مرگباری بسیار نادر است. احتمالاً تمساح با پنچه های تیزش معده پیتون را پاره کرده که این مسئله باعث ترکیدن بدن پیتون و مرگ هر دو حیوان شده است.
- دسته : عکس های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : شنبه 24 ارديبهشت 1390
- بازدید : 286
خورده شدن انسان توسط تمساح (عکس)
البته این من این عکس رو از یک سایت دیگه کپی کردم گفتم یه وقت ریا نشه...
- دسته : عکس های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : شنبه 24 ارديبهشت 1390
- بازدید : 297
خوردن یک انسان توسط مار
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : شنبه 24 ارديبهشت 1390
- بازدید : 278
عکس هایی از عجایب خلقت
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : داستان های طنز,,
- تاریخ ارسال : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390
- بازدید : 256
۳ داستان کوتاه و طنز گونه
داستان جالب ” کارمند تازه وارد”
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
داستان جالب ” دهقان و ارباب”
دهقان پیر، با ناله می گفت:
ارباب! آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی، نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفریده است؟!
دخترم همه چیز را دوتا می بیند.!
ارباب پرخاش کرد که:
بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار می کنی! مگر کور هستی، نمی بینی که چشم دختر من هم «چپ» است؟!
دهقان گفت:
چرا ارباب می بینم …
اما …
چیزی که هست، دختر شما همه ی این خوشبختی ها را «دوتا» می بیند … ولی دختر من، این همه بدبختی را … !
داستان جالب ” برو به جهنم ! “
در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد.
صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى.
مرد گفت: اصفهان در اختیار پسر برادر شماست.
گفت : پس به شیراز برو.
او گفت : شیراز هم در اختیار خواهر زاده شماست.
گفت : پس به تبریز برو.
گفت : آنجا هم در دست نوه شماست.
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد: چه مى دانم برو به جهنم.
مرد با خونسردى گفت: متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد.
- دسته : داستان های طنز,,
- تاریخ ارسال : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390
- بازدید : 236
۳ داستان کوتاه و طنز گونه
داستان جالب ” کارمند تازه وارد”
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
داستان جالب ” دهقان و ارباب”
دهقان پیر، با ناله می گفت:
ارباب! آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی، نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفریده است؟!
دخترم همه چیز را دوتا می بیند.!
ارباب پرخاش کرد که:
بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار می کنی! مگر کور هستی، نمی بینی که چشم دختر من هم «چپ» است؟!
دهقان گفت:
چرا ارباب می بینم …
اما …
چیزی که هست، دختر شما همه ی این خوشبختی ها را «دوتا» می بیند … ولی دختر من، این همه بدبختی را … !
داستان جالب ” برو به جهنم ! “
در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد.
صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى.
مرد گفت: اصفهان در اختیار پسر برادر شماست.
گفت : پس به شیراز برو.
او گفت : شیراز هم در اختیار خواهر زاده شماست.
گفت : پس به تبریز برو.
گفت : آنجا هم در دست نوه شماست.
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد: چه مى دانم برو به جهنم.
مرد با خونسردى گفت: متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد.
- دسته : داستان های طنز,,
- تاریخ ارسال : جمعه 16 ارديبهشت 1390
- بازدید : 192
دو تا فوت کن
داشتم با ماشینم می رفتم سر كار كه موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید الووو.. ، فقط فوت كرد ! گفتم اگه مزاحمی یه فوت كن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت كن . دوتا فوت كرد . گفتم اگه زشتی یه فوت كن اگه خوشگلی دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت كن اگه هستی دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت كن اگه میتونی بیای دوتا فوت كن دوباره دوتا فوت كرد . با خوشحالی گوشی رو قطع كردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادكلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم فكرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در میومدم كه زنم صدام كرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟ اگه نمیای یه فوت كن اگه میای دوتا فوت كن.
********************************************************************************
چشمک
سال آخر دبیرستان بودم وخیلی آدم خجالتی تا به اون سن كه رسیده بودم نتوسته بودم دوستی برای خودم پیدا كنم ولی این اواخر تو راه مدرسه یه دختره نظرمو به خودش جلب كرده بود . اون هر روز از مسیری كه من میرفتم عبور می كرد ! اون با دوست اش كه دختر زشتی هم بود باهم بودند ولی خودش دختر زیبای بود ، جالب اینكه تا به من میرسیدند دوست اون دختره محل نمی گذاشت ولی خودش به من چشمك میزد من اوایل بی تفاوت بودم ولی بعدا' دیدم نمیشه بی تفاوت بود آخه چشمك زدن كار هر روزاش شده بود . این اوخر گاهی وقت ها هم میخندید من كه تا اون روز آدم خجالتی بودم داشتم كم كم پر رو میشدم و دنبال موقعیتی بودم تا طرح دوستی بریزم یه روز گویی كه شانس بهم روكرده باشه اونو تنها دیدم به خودم جرات دادم و گفتم كه هر جوری باشه باید بهش پیشنهاد دوستی بدم خیلی به هیجان آمده بودم صدام رو صاف كردم و گفتم خانم افتخار آشنایی میدید محل نذاشت من شوكه شدم ولی خودمو نباختم دوباره گفتم میتونم باهاتون دوست بشم برگشت و باخشم بهم نگاه كرد بهش گفتم (البته باترس) مگه خودتون هر روز بمن چشمك نمیزدید؟ مگه چراغ سبز بهم نشون ندادید اومد بسمتم و محكم خوابوند در گوشم و با صدای لرزون ولی با فریاد گفت : دیوونه من مریض ام پلكم خودبخود میپره حالیته یا بازم بگم.
******************************************************************************
كمی هم بخندید....
به غضنفر می گن : اذون بگو
می گه : والا چی بگم همه چی از یه نگاه شروع شد
غضنفر پسرش کور به دنیا میاد اسمشو می ذاره: حیدرمریم زاده
از دختره می پرسن : شوهر چند حرف داره ؟
می گه : اگه پیدا بشه حرف نداره
یارو بعد از عمری میره مو میکاره ، اسمش واسه حج واجب درمیاد
2 تا خلافکار با هم ازدواج می کنن بچشون میشه بسیجی
چرا ؟ چون منفی در منفی میشه مثبت
به غضنفر میگن سفر حج چطور بود میگه خیابونا تمیز ، برجاش بلند ، ماشینا آخرین مدل
البته یه جای زیارتی هم داشت که شلوغ بود نرفتم
به غضنفر میگن خسته نباشی.میگه باشم چه غلطی میكنی؟
غضنفر تا ده سال برای مادرش عزاداری می كرد بهش گفتند : آخه چقدر گریه می كنی ده سال
گذشته گفت : آخه هر وقت یادم میفته كه موقع خاكسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش می
گیره
غضنفر از حج بر می گرده ازش میپرسند چه طور بود؟
میگه والا باز خدا خونه نبود همه تو حیاط ولو بودند
یك سال، یك ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینهزنی میومده. مردم میرن پی
ماجرا، میبینن دسته غضنفر اینا تو كوچه بن بست گیر كرده
زن به شوهرش میگه: عزیزم می خواهی دفتر یادداشتت باشم و همیشه همراهت باشم؟
مرد: نه عزیزم سررسیدم باش تا هر سال عوضت كنم
می دانید چرا بعد از عقد در دهان عروس و داماد عسل می گذارند؟
برای اینكه مزه گ...ی كه خوردند عوض شود
یارو میره كلاس غیرت.
یك شب زنش میگه برم دستشویی؟ میگه بشین خودم میرم.
از غضنفر میپرسن میدونی امام حسین رو کجا دفن كردن؟ میگه نه، کجا؟ میگن کربلا.
میگه ای خوشا به سعادتش
غضنفر میره جلسه عزا میخواسته دلداری بده میگه: مرگ حقه! رضا شاه با اون عظمتش مرد!
نادر شاه با اون ابهتش مرد. بابای تو که *** اونها هم نبود
از یه غضنفر سوال میکنند که اگه تمام دنیا را بهت بدیم با هاش چی كار میکنی؟
میگه میفروشم میرم خارج
به غضنفر میگن چرا با خودکار میری حموم؟ میگه هرجای بدنمو میشورم علامت میذارم.
غضنفر میره دانشگاه به ۲ دلیل می فهمن کجاییه!!! : 1. سامسونتشو می زاره تو زنبیل ۲. وقتی استاد تخته رو پاک می کنه اونم دفترشو پاک می کنه.
- دسته : جالب و خواندنی,,
- تاریخ ارسال : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390
- بازدید : 269
چندی پیش Artemy Lebedev، از فعالان طراحی وب، سفری به کره شمالی داشت. او عکسهای بسیار جالبی در جریان سفرش به این کشور عجیب و غریب گرفته است؛ کشوری که حقیقتا از آن اطلاعات بسیار کمی در دسترس ذهنهای کنجکاو است…
به محض رسیدن به فرودگاه بایستی تلفن همراهتان را تحویل دهید، هیچ سرویس رومینگی در دسترس نیست. هیچ شخصی با تلفن همراه دیده نمیشود. اما استفاده از لپتاپ اشکالی ندارد، به نظر میرسد که کره شمالیها از کارتهایی باخبر نیستند که توانایی تبدیل لپتاپ به تلفن همراه را دارد.
خبری از اینترنت نیست، تنها اینترانت وجود دارد.
وقتی که به کره شمالی وارد میشوید به شما یک راهنما و یک راننده اختصاص میدهند و همیشه همراهتان هستند. شما نمیتوانید خودتان هتل را ترک کنید. برنامه روزانه شامل ۲ تا ۳ بازدید تفریحی میشود. در هتل میتوانید BBC، چندین شبکه از چین و همچنین شبکه NTV روسیه را مشاهده کنید.
نفت تقریبا وجود ندارد بنابراین بیشتر کارها دستی انجام میشود.
در شهر روشناییها ساعت ۱۱ خاموش میشوند. شهر در شب ترسناک است. خبری از روشنایی در خیابانها نیست.
در طول روز آسانسور برای ۱۵ دقیقه کار نمیکند.
تمام «پیونگیانگ» به این شکل است. از راهنما درباره خانههای قدیمی پرسیدم، او گفت، پیرها دوست ندارند که به خانههای جدید بروند، زندگی در این خانهها را میپسندند.
در ساحل کره شمالی، سیم خاردارهای برقدار شده وجود دارند تا از این طریق شهروندان کره شمالی فکر شنا کردن به سرشان نزند. و البته شما اجازه عکس گرفتن هم ندارید.
در حدود ۱۰ درصد از جمعیت در ارتش خدمت می کنند. عبور از سربازان غیرممکن است.
در نزدیکی مرز دو کره، جاده برای مقابله با هجوم دشمن آماده است. مکعبهای بزرگ برای این است که با افتادن به جاده، تانکهای دشمن را به تله بیاندازند.
تنها تبلیغات در کره شمالی، تبلیغاتی برای یک ماشین است (ساخته شده با همکاری کره جنوبی) که آن را تنها در پایتخت خواهید دید.
هر شهروند در کره شمالی، نشانی از «کیم ایل سونگ» بر سینهی خود دارد؛ به جز کودکان و خدمتکاران که احتمالا این نشان به دلیل پوشیدن لباس کار مخفی شده است.
شما نمیتوانید این نشان را خریداری کنید.
همانطور که گفته شد، شما نمیتوانید آزادانه در کره شمالی حرکت کنید. همه جا ایست بازرسی وجود دارد. وقتی که ماشین از ایست بازرسی عبور میکند، راننده چراغ میزند. احتمالا به این معنا است که فردی خارجی در حال عبور است.
ورودی مترو فرسوده به نظر میرسد.
نوشتهایی وجود دارد که معنایش می شود: «کیم جونگ ایل» – خورشید قرن ۲۱ ام!
ترنها از ۴ واگن ساخته شدهاند. دربها با دست باز شده و خودکار بسته میشوند.
ویژگی شهرها، نبود ماشین است. همه پیاده مسیر را طی میکنند، گاهی اوقات از تراموا و اتوبوسها استفاده میکنند. دوچرخه نایاب و گرانقیمت است.
روند ساخت هتلی نیز از ۱۹۹۱ متوقف شده است. توصیه شد که از نزدیک عکسی گرفته نشود، البته…
البته اشکالی ندارد که از فاصلهی دور این کار را انجام دهیم!
کرهایها عادت دارند در هنگام راه رفتن، دستهایشان را در پشت محکم کنند. به ندرت مردان لباسهای روشن میپوشند.
تمام خارجیها را به تماشای پارک اصلی میبرند. محلیها اجازه ورود ندارند!
- دسته : عکس های طنز,,
- تاریخ ارسال : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390
- بازدید : 248
بی نهایت عکس های خنده دار
مشاهده بقیه عکس های خنده دار در ادامه...
- دسته : داستان های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : دو شنبه 12 ارديبهشت 1390
- بازدید : 248
داستان خانواده جن زده
اعضاى هشت نفره يك خانواده قزوينى ادعا مى كنند كه از ۱۱ماه پيش يك بچه جن با آنان در ارتباط است!!
اعضاى هشت نفره يك خانواده قزوينى ادعا مى كنند كه از ۱۱ماه پيش يك بچه جن با آنان در ارتباط است ومى توانند به وسيله او از آنچه در آينده روى مى دهد مطلع شوند. فرزندان اين خانواده پس از دوستى و آشنايى با اين بچه جن دچار مشكلات شديد روحى و روانى شده اند.
� نخستين بار چه گذشت :
خانه در محله اى قديمى واقع شده است. پدر خانواده با نگرانى در مورد آنچه كه روى داده مى گويد: ۱۱ماه پيش بود. پسر كوچكم كه ۱۵ساله است دچار حالت تشنج گونه شديدى شده و در ناحيه گردن تمام رگهايش متورم شده و عضلات دستها و صورتش به شدت منقبض شده بود. او با صداى وحشتناكى با تمام ما درگير شده بود.
وى گفت: از اينكه پسرم دچار جنون آنى شده ترسيده بودم ونمى دانستم چه كار كنم، هيجان او به اندازه اى بود كه همه به او خيره شده بوديم تا اينكه او جلوى آينه رفت و در آن شروع به حرف زدن كرد.
مشاهده بقیه داستان در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390
- بازدید : 273
عکس های عجیب از مارهای دو سر
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390
- بازدید : 234
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : شنبه 10 ارديبهشت 1390
- بازدید : 282
عکسهای ترسناک از زنان و مردان شیطان پرست
شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی میکنند.
دست چپیها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستیها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگتر بدست میآورند.
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : شنبه 10 ارديبهشت 1390
- بازدید : 252
عکس: مستر بین و زنش در عروسی نوه ملکه انگلیس
- دسته : عکس های جالب و دیدنی,,
- تاریخ ارسال : شنبه 10 ارديبهشت 1390
- بازدید : 224
بزرگترین بینی دنیا را ببینید
مهمت اوزیوریک متولد سال ۱۹۴۹ ترکیه است که با داشتن دماغ ۸٫۸ سانی متری گنده ترین دماغ دنیا را به خود اختصاص داده است.
- دسته : عکس های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : شنبه 10 ارديبهشت 1390
- بازدید : 293
عکس های ترسناک عمل کردن دماغ
مشاهده بقیه تصاویر در ادامه...
- دسته : دانستنی ها,,
- تاریخ ارسال : جمعه 9 ارديبهشت 1390
- بازدید : 261
دانستنی های استان خوزستان
به در خواست یک دوست خوب تصمیم گرفتم درباره استان خوزستان و شهرستان شوشتر که وطن بنده است مطلبی را بنویسم امیدوارم که مورد قبول شما دوستان گرامی و شخص محترم قرار بگیره.
استان خوزستان با مساحت ۶۴۲۳۶ کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران و در محدوده ۴۷ درجه و ۴۲ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ و ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۲ درجه و ۵۸ دقیقه شمالی از خط استوا قراردارد این استان از شمال به استان لرستان و از شمال شرقی به استان اصفهان از شمال غربی به استان ایلام از شرق و جنوب شرقی به استان چهارمحال و بختیاری و استان کهکیلویه و بویراحمد و از جنوب به خلیج فارس و از غرب به کشور عراق محدود میشود.
استان خوزستان دارای 20 شهرستان و47 شهر و46 بخش و126 دهستان میباشد. این استان با جمعیت ۳۷۴۶۷۷۲ نفر دارای ۶۴۴۰۴۰ خانوار میباشد.
تاریخ:
خوزستان یا «شکرستان» از دیرباز مهد تمدن و فرهنگ بوده و قابلیتهای سرشاری در این زمینه داشته که تاریخ، گواه صادقی بر این مدعاست.
درباره واژه «خوزستان»، معانی و تعابیر فراوانی وجود دارد که قدمت و دیرینگی این خطه را آشکار میسازد. خوزیها قوم اولیه ساکن این سرزمین بودند و با ایلامیان همتبار بودند.
ابن منظور به سال ۷۱۱ ه.ق. در «لسان العرب» اشاره دارد: و الخوز جیل من الناس، اعجمی معرب، یعنی: «خوز» قوم یا قبیلهای از مردم عجمند. از سوی دیگر «خوز» را به معنی «شکر» و «نیشکر» نیز معنا میکنند. زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژهای برای رشد این گیاه داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست میداده است.
خوزستان در دوران باستان، بهویژه، در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم میشد: بخشهای شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود، و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای سرسبز و پرآب بوده که به قارهای کوچک و مستعد میماند. بخشهای جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ «میان رودان»،عراق کنونی بوده و جغرافیای وسیعی را شامل میشده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است.
استرابون جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند. زیرا رودخانههای زیادی این دشت را آبیاری میکرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساخته است. شاید بر همین اساس بوده که عدهای بر این باورند که نام این سرزمین «هند» یا«اند» بوده که به معنی "جایی با آبهای فراوان" است.
در کتاب «مجمع التواریخ و القصص» خوزستان به نام «حجوستان» و«حبوجستان و اجار» آمده است که به نظر میآید، برگرفته از زبان پهلوی با عناوین «حبوجستان» و حوجستان است. همچنانکه در بعضی از گویشهای رایج در این استان لفظ لری بختیاری برای ادای حرف «خ» از «ح» نیز بهره میگیرند. بنابراین واژگان «اوج»، «هوز»، «هوج»، «حوز» و «خوز» در سیر تحول و تطور لفظی با پسوند «ستان» و «اوجستان» به تدریج بر اثر سایش تلفظ، از«هوجستان» به «خوزستان» تغییری یافته است. در گویشهای فارسی باستان و زبان پهلوی «او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند «اورمزد» - «هورمزد» و«اوشمند» - «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفتهاند. البته تا سالهای اخیر این اسامی را با حرف (ح) نیز مینوشتهاند. از سوی دیگر «یاقوت حموی» واژه «خوز» را با نامهای «خوز» و «هوز» و «اهواز» و«هویزه» هم ریشه میداند. «اهواز» محرف واژه «اواز» و«اوجا» نیز هست که در کتیبه داریوش بیستون آورده شده و این نام در کتیبه نقش رستم «خواجا» یا «خوجا» حک شده که هزار سال پیش، مرکز حکومت نشین استان خوزستان بوده است. پس از هخامنشی، در دوران اشكانی، ساسانی و تمام دوران اسلامی شوشتر مركز حكومتی خوزستان بوده است. در سال 1303 در پی شیوع بیماری وبا در شوشتر مركز حكومتی خوزستان بمدت یكسال به دزفول و سپس به اهواز منتقل شد و تا كنون نیز اهواز است.
دربارة آبادی مركز خوزستان در كتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم تألیف ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی جهانگردی از بیت المقدس آمده است:
شوشتر در همة این سرزمین،خوشتر، استوارتر و مهمتر از آن شهری نباشد. نهر به دور آن میچرخد نخلستان وباغها آن را فرا گرفته اند. بافندگان ماهر پنبه و دیبا در آن بسیارند از همة شهرها برتر است، اضداد را در خود جمع و در نزد جهانیان شهرت دارد. و درباره اش گفتهاند آن همچون بهشتی است. باغهایش پر از ترنج و انار خوب، انگور و گلابی عالی و خرما میباشد. بهشت خوزستان است دیبای آن را به مصر وشام میبرند، مردمش با خوشی عمر میگذرانند.
همچنین در سفرنامة «ابن بطوطه» جهانگرد مراكشی میخوانیم:
سر انجام به شهر تستر (شوشتر) رسیدم كه در قلمرو اتابك و سر حد بین دشت وكوهستان است. شهری بزرگ، زیبا، خرم و دارای پالیزهای نیكو و باغهای عالی است این شهر محاسن زیاد و بازارهای معتبر دارد و از شهر های قدیمی است. در دو طرف رودخانه باغ قرار دارد و محاذی دروازة دسبول ماننده بغداد و حله جسری از كشتیهای كوچك درست كرده اند، میوه در تستر فراوان است، خیرات و بركات این شهر بسیار و بازارهای آن در خوبی بی مانند میباشد.
وجود مراکز علمی و فرهنگی همچون دانشگاه جندی شاپور در این استان دال بر اهمیت و رونق این خطه ارزشمند میباشد که استادان بزرگ دانش پزشکی را از یونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بوده است. این دانشگاه را نسطوریان مسیحی عراق به نام خانواده بختیشوع ایجاد کردند. پزشکان برجسته و ناماوری که به مداوای بیماران و تدریس دانشجویان رشتهپزشکی در این دانشگاه مشغول بوده اند. این دانشگاه طب که به دستور شاپور اول (۲۴۱-۲۷۱ م) بنیان نهاده شد. توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف) مرمت و بازسازی گشت و در زمان انوشیروان تکمیل و توسعه یافت .علما، دانشمندان و شاعران بزرگی همچون: ابونواس حسن بن هانی اهوازی، که از ارکان شعر عرب است، عبداله بن میمون اهوازی، نوبخت اهوازی منجم و فرزندانش، جورجیس پسر بختشوع گندیشاپوری و شاعران عرب زبان شیعی، مانند ابن سکیت و دعبل خزائی که با اشعار خود ولایت و امامت را پاس داشتهاند و زبان به مقاومت گشودهاند از همین منطقه برخاسته و در این دیار زندگی میکرده اند.
اقتصاد و منابع طبیعی:
نفت و گاز طبیعی مهمترین منابع طبیعی کشور برای اولین بار در این استان و در شهر مسجد سلیمان قریب به ۸۰ سال پیش کشف و استخراج شد، از آن موقع تا کنون حوزههای نفتی فراوانی دراین استان کشف و مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاست که از مهمترین آنها حوزههای نفتی اهواز میباشند پالایشگاه آبادان و پتروشیمی بندر امام و ماهشهر و ... از جمله صنایع وابسته به نفت در این استان میباشد.
رود خانه کارون به همراه رودخانههای دز و کرخه و اروند و گتوند این استان را یکی از مساعدترین استانها برای اجرای طرحهای کشاورزی نموده است و هم اکنون بزرگترین طرح تولید نیشکر و صنایع جانبی آن دراین استان درحال انجام است ارتباط این استان به آبهای آزاد ازطریق بندرهای آبادان و خرمشهر امکان دیگری از این استان برای تجارت آزاد میباشد. گرچه جنگ ایران و عراق به این بندرها صدمههای فراوانی وارد کرد اما این بندرها بهتدریج به دنبال رسیدن به اوج فعالیتهای خود هستند. خوزستان در هشت سال جنگ ایران و عراق اصلیترین صحنههای کارزار بشمار میآمد. از اروندکنار تا آبادان، از خرمشهر و شلمچه تا دشت آزادگان و... همه درآماج مستقیم حمله عراق قرار گرفته بود. از طرف دیگر همه شهرهای استان یا در معرض حمله هواپیماهای جنگی قرار داشتند ویا در معرض حمله موشکهای غول آسا.
بقعه ی برابن مالک(ره) صحابی پیامبر(ص) و دوست صمیمی مولا علی (ع) درشوشتر اولین بقعه ی اسلامی در ایران است .
شوشتر مهد شیلات ایران است.
لقب جهانی شوشتر موزه ی آب است .
پل شادُروان شوشتر قدیمی ترین پل دنیاست .
پل شادُروان شوشتر بزرگترین پل قدیمی دنیاست .
پل شادُروان شوشتر84طاق بوده است .
پل لشکر شوشتر دوّمین پل قدیمی دنیاست .
پل لشکر شوشتر سالمترین پل قدیمی دنیاست .
آرامگاه جرجیس پیامبر(ع) در شوشتر میباشد .
مسجد جامع شوشتر بیش از 1200سال قدمت دارد.
شوشتر اولین شهر دنیا بعد از طوفان نوح (ع) میباشد.
نهر داریون ، توسط داریوش کبیر(ره) حفاری شده است.
مجموعه ی آبشارا و آسیابهای آبی شوشتر اولین شهرک صنعتی دنیا می باشند .
قدیمی ترین پهلوان ایران زمین آقای محمدعلی ایروانی در شوشتر زندگی می کند.(متاسفانه ایشان در فروردین۱۳۹۰ فوت نمودند،روحشان شاد باد.)
رودخانه گرگر شوشتر تنها رودخانه دست ساز جهان است (البته نهر داریون و رقط نیز دست سازند).
تا چند سال پیش پرده ی کعبه از پرند شوشتر (دیبای شوشتر) تهیه می شد و از شوشتر به مکه برده می شد .
بزرگترین سد طبیعی دنیا به طول ۶۰۰متر با نام بند خدا آفرین یا بند ماهی بازان در شوشتر و در مسیر شاخه گرگر کارون قرار دارد.
بقعه ی امام زاده عبدالله شوشتر اولین بقعه ی کتیبه ای ایران بعد از حمله ی وحشیانه ی قوم وحشی مغول به ایران است.
علامه حاشیخ محمد تقی شوشتری(ره) بزرگترین عالم رجالی (رجال شناس) تاریخ اسلام است.
کتاب خصائص الحسینیه علامه کبیر حاج شیخ جعفر شوشتری (ره) بهترین کتابیست که در مورد مولا یمان آقا امام حسین (ع) نوشته شده است .
زنده یاد، استاد عبدالمحمد برجسته ، پدر تار ایران درشوشتر بخاک است.
از بعد از حکومت هخامنشی که پایتختشان شوش بود یعنی از زمان اشکانیان تاحدود 50سال پیش ، شوشتر مرکز خوزستان بوده است .
در تمام سفرنامه های در مورد ایران درباره شوشتر نوشته شده و همه به حق ، براینکه شوشتر بهشت گمشده خوزستان است صحه گذاشته اند.
امیدوارم که راضی بوده باشین.
- دسته : جالب و خواندنی,,
- تاریخ ارسال : 8 ارديبهشت 1390
- بازدید : 243
خونه مون عیدا پر مهمونه میرن مهمونا از اونا فقط آشغالاشون به جا می مونه کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی؟ کجا رفت اون موز ؟ خدا میدونه
!
جعبه خالی شیرینی هنوز گوشه طاقچه پیش گلدونه عطرش پیچیده تا آشپز خونه شیرینیش کجاست ؟ خدا میدونه می رن مهمونا از اونا فقط جعبه ی خالی به جا می مونه از بس خونه رو به هم می ریزن آدم مثل خر تو گل می مونه یکی نیست بگه خداوکیلی جای پوست پسته تو قندونه قند نصفه ی عمو جون هنوز خیس و لهیده ته فنجونه حالا خداییش قندش مهم نیست کنار اون قند نصف دندونه می رن مهمونا از اونا فقط نصفه ی دندون به جا میمونه پسته ی خندون ، بادوم شیرین فندق درباز مال مهمونه پرسید زیر لب یکی با حسرت که از این آجیل ، به غیر تخمه واسه ما بعدها چی چی میمونه
- دسته : متفرقه,,
- تاریخ ارسال : سه شنبه 6 ارديبهشت 1390
- بازدید : 235
جک
زن از شوهرش می پرسه: عزیزم! تو زن خوشگل دوست داری یا زن با شعور؟
شوهرش می گه: هیچ کدوم عزیزم! من تورو دوست دارم
اگه گفتید شباهت “زن” با “گردباد” چیه؟
جفتشون اول که میان با هیجان وارد زندگیت میشن..
و جفتشون موقع رفتن خونه، ماشین، و همه زندگیتو با خودشون می برن...
بقیه جک ها در ادامه...
- دسته : داستان های ترسناک,,
- تاریخ ارسال : جمعه 2 ارديبهشت 1390
- بازدید : 250
داستان وحشتناک رستوران مردگان
با خانومم راهی شمال شده بودیم تا یه پنجشنبه و جمعه آرام و خوش
داشته باشیم.حدود غروب از خونه راه افتادیم جاده کمی شلوغ بود
اما جارجرود و رودهن رو که رد کردیم خلوت و خلوت تر شد .
حدودا نیم ساعت مونده بود برسیم که به پیشنهاد خانومم گفتیم شام
رو یه جای باصفا بزنیمو بعد بریم خونه مادرزنم اینا.در پی رستوران بودم
اما خبری نبود تو جاده مگس پر نمیزد گه گاهی یک ماشین رد میشد
همینطور گذشت تا به یک جاده انحرافی رسیدیم که تابلوی دست نویس
و کهنه ای بود که روش نوشته: رستوران..
مابقیش مشخص نبود! سری گازش رو گرفتم تو خاکیو بسمت رستوران رفتم
یه دو کیلومتری گذشت دریغ از یه آدم یا ماشین در جاده.خلاصه به رستوران
که بیشتر شکل کلبه ی خرابه ای بود رسیدیم صدای...
مشاهده بقیه مطلب در ادامه...